Friday, August 14, 2009

النصربالرعب خامنه ای و جوک دهه شصت

در سالهای پایانی دهه شصت که علی خامنه ای تازه بر کرسی ولایت تکیه کرده بود، لطیفه ای در تاکسیها و مهمانی ها سر زبانها افتاده بود که به طرز حیرت آوری با شرایط سیاه امروز همخوانی دارد، تا جایی که به نظر می رسد ریشه و مبنای مدیریت بحران علی خامنه ای را پیش بینی کرده است. این لطیفه تلخ را بخوانید و قضاوت کنید

.........................................................


در یک کشور فرضی، مردم از افزایش آب بهای منازلشان ناراحت بودند و در کوچه و خیابان از حکومت از این بابت انتقاد می کردند. وزیر امنیت حکومت این نارضایتی ها را به حاکم گزارش می دهد. حاکم دستور می دهد که آب شهری را جیره بندی کنند و منازل تنها 12 ساعت در روز از آب لوله کشی برخوردار شوند. این اقدام نارضایتی مردم را تشدید می کند و به تدریج انتقادها به سطح مطبوعات اصلاح طلب کشیده می شود و تجمعات اعتراضی در دانشگاه ها آغاز می شود. بار دیگر وزیر امنیت شرایط را به حاکم گزارش می دهد و این بار حاکم دستور می دهد که کلا ً آب شهری قطع شود و مردم ناچار شوند از فشاری ها آب مورد نیاز خود را تهیه کنند. طبیعتا ً این اقدام جنون آمیز، آتش اعتراضات را شعله ور تر می کند و تظاهرات مردم به خشونت کشیده می شود، به بانکها حمله می شود، مجسمه ها پائین کشیده می شوند و عکسهای حاکم در میتینگها به آتش کشیده می شود. برای با سوم وزیر امنیت وخامت یافتن اوضاع را به حاکم گوشزد می کند. اینبار حاکم دستور می دهد که در محل هر فشاری آب، یک مسئول سبیل کلفت بگمارند که با هر کس که می خواهد یک دبه آب بردارد، یک بار هم لواط کند. با این اقدام در نهایت مقاومت مردم شکسته می شود و اعتراضات خاموش می شوند. مردم سرخورده، هر روز در مقابل فشاری های آب در سکوت صف می کشیدند و با تن دادن به لواط، چهار لتری آب برای مصارف خانواده خود تهیه می کردند. بعد از مدتی، حاکم از رسانه ملی اعلام می کند که می خواهد در مصلی به درد دل مردم گوش دهد و همه باید در این بار عام شرکت کنند. مردم بیچاره در مصلی جمع می شوند. حاکم در سکو قرار می گیرد و خطاب به مردم می گوید: شنیده ام ناراحتی و نارضایتی هایی داشته اید، حالا بگوئید تا به آن بپردازیم. پیرمرد پا لب گوری با ترس از صف جلو خارج می شود و با تعظیم و تکریم مقام عظمای حکومت می گوید، ای حاکم بزرگوار، ما همه زیر سایه شما، شاد و دعاگو هستیم، و تنها یک خواهش داریم، اگر ممکن است تعداد ماموران سبیل کلفت را زیاد کنید تا زودتر کارمان راه بی افتد. ء


.....................................................


به نظر می رسد این لطیفه به دکتورین امنیتی علی خامنه ای تبدیل شده است. اینکه آخر این ماجرا، فرجام سیاه لطیفه باشد یا نه، موضوعی است که به شهامت و مقاومت ملی ما بستگی خواهد داشت.ء

No comments:

Post a Comment